جدول جو
جدول جو

معنی خس و خاش - جستجوی لغت در جدول جو

خس و خاش
(خَ سُ)
خرده ریزه های پارچه، شاخه های درخت. (ناظم الاطباء) ، آشغال. خس و خاشاک
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَسُ)
آشغال. کاه ریزه. خاشاک ریزه. خس و خار. رجوع به ’خس و خار’ و خاشاک شود
لغت نامه دهخدا
(خَ سُ)
خس و خاشاک، آشغال، تیغ. خار. شوک:
وین گل و لالۀ خاکی که همی روید
با گل دانش پیشت خس وخارستی.
ناصرخسرو.
تن درختی است خرد بار و دروغ و مکر
خس و خار است حذر کن ز خس و خارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(خَ شُ)
ریز و پیز. خش و خاشاک. قماش ریزه. هر چیز که افکندنی و دور انداختنی بود. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خَ شُ خَ)
خش و خاش. خاشه. هر چیز ریز و پیز و دورافکندنی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خس و خار
تصویر خس و خار
خس و خاشاک، آشغال، تیغ، خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط و خال
تصویر خط و خال
منقش، مخطط
فرهنگ لغت هوشیار